در این شماره از «مجموعه مقالات آخر هفته چه فیلمی ببینیم؟» با یکدیگر انیمه محل قرار روزهای اول آشنایی (The Place Promised in Our Early Days)، النا (Elena) و کلوت (Klute) را با یکدیگر به تماشا خواهیم نشست. با این مقاله همراه زومجی باشید.
در این شماره از مجموعه «مقالات آخر هفته چه فیلمی ببینیم؟» بهسراغ انیمهای فانتزی رفتهایم. محل قرار روزهای اول آشنایی اولین تجربه بلند کارگردانی شینکای است که داستانی دلنشین را برای تماشاگر روایت میکند. بعد از آن فیلمی از سینمای روسیه را خواهیم دید. فیلمی از یکی از بزرگترین کارگردانان معاصر روس که به فاصلهی طبقاتی در این کشور میپردازد. و درنهایت فیلمی از سینمای کلاسیک را خواهیم دید. نمایشی از پاکولا یکی از بزرگترین فیلمسازان دهه ۷۰ میلادی. کلوت که اولین قسمت از سهگانهی پارانویا است، روایتی متفاوت دارد و میتواند تماشاگر را تا انتها مشتاق پای خود نگه دارد.
فهرست مطالب
انیمه محل قرار روزهای اول آشنایی
انیمه The Place Promised in Our Early Days
- کارگردان: ماکوتو شینکای
- نویسنده: ماکوتو شینکای
- سال انتشار: ۲۰۰۴
خلاصه داستان: در ژاپن دوران جنگ و در دنیایی موازی چند دبیرستانی هواپیمایی میسازند تا خود را به برج اسرارآمیزی برسانند.
داستان این انیمه در جهانی جایگزین اتفاق میافتد. جائی که ژاپن میان ایالات متحده و روسیه تقسیم شده است. طرف روسیه برج غولپیکری در هوکایدو ساخته است، بهطوری که بلندی آن حتی از توکیو نیز مشخص است. دو پسر نوجوان مجذوب این برج اسرارآمیز شدهاند و میخواهند بههمراه دختری برای بازدید از آن یک هواپیما بسازند. اما این همهی داستان نیست و قصه وارد پیچیدگیهای زیادی میشود. یکی از این سه نفر بهطرز عجیبی ناپدید میشود و رویاهایشان از هم میپاشد. این انیمه علمیتخیلی همراهبا درام عاشقانهی خود داستان جذابی برای روایت دارد. بیش از هر چیز بخش درام آن به چشم میآید و شخصیتها کاملا پیچیده و قابل باور هستند. عناصر فانتزی و علمیتخیلی در خدمت قصه هستند تا زیرمتنها و فرامتنها بهدرستی خودشان را در چشم مخاطب نشان دهند.
درد، رنج، فقدان، سوگ، جنگ، توطئه و سیاست چیزهایی هستند که در این اثر بهنمایش درمیآیند. اما دراینمیان شینکای بهطرز جذابی از ایدهی جهانهای موازی و رویا و حافظه استفاده میکند و داستانی مرموزانه را بهتصویر میکشد. محل قرار روزهای اول آشنایی اثری ناب و زیباست. سبک بصری فوقالعادهای دارد و کارگردانیاش بسیار خیرهکننده است. موسیقی متن فیلم نیز همچون قالبی به کمک محتوا و داستان میآید و آن را هدایت میکند.
فیلم النا
فیلم Elena
- کارگردان: آندره زویاگنیتسف
- بازیگران: نادژدا مارکینا
- سال انتشار: ۲۰۱۱
خلاصه داستان: النا برای رسیدن به یک زندگی مرفه تصمیمی سخت میگیرد، چراکه باید از فرزندش مراقبت کند و زندگیاش را نجات دهد.
سینمای روسیه همانند ادبیات غنی آن پر از شگفتی است. کشوری که همواره تحت تاثیر سانسور بوده و هنرمندانش بالطبع شرایط سختی را تجربه کردهاند. حال در میان این فشارها هنرمندان بزرگی همچون تارکوفسکی بودهاند که با استفاده از نماد و استعاره از زیر تیغ سانسور رد شدهاند. ترکیب هنر و سانسور در این کشور باعث خلق آثار بزرگی شده است، فیلمهایی معناگرا و دارای ارزش هنری بسیار بزرگ. فیلمسازانی که در زندگی شرایط سیاسی و اجتماعی خاصی را تجربهاند، آثارشان یکسروگردن از دیگر کارگردانانی که شرایط چالشزایی را پیش روی خود نداشتهاند، بالاتر است. مثلا اگر فیلمهای آلمانی، چینی، روسی، ژاپنی را با فیلمهای سینمای کشوری مثل آمریکا مقایسه کنیم خواهیم دید که آنها از زیرمتنها و فرامتنهایی برخوردار هستند که جز با زیست، تجربه و ناخودآگاه فیلمساز حاصل نمیشوند.
آندره زویاگنیتسف، یگی از بزرگترین کارگردانان معاصر سینمای روسیه است. فیلمسازی که فیلمهای کارنامهاش در سطح بینالمللی شناختهشده هستند. او که با فیلم بازگشت توانست خود را بهعنوان یک کارگردان بزرگ مطرح کند، همانند بیشتر هنرمندان روس از زبان استعاره استفاده میکند و از زیرمتنهای بسیاری برای روایتهای خود بهره میگیرد. فیلم النا، همانند دیگر آثار این کارگردان، داستانی قوی و سرراست دارد. این فیلم داستان زنی است که از ازدواج اول خود یک پسر دارد، فرزندی که نمیتواند از پس مخارج زندگیاش برآید و در حومهی شهر زندگی میکند. حال دراینمیان النا با ولادیمیر یک تاجر مسن و ثروتمند آشنا میشود و با او یک ارتباط عاطفی برقرار میکند.
النا قصد دارد برای پسرش از ولادیمیر پول بگیرد اما همسر ثروتمند او حاضر نیست که این کار را انجام دهد. جهان این فیلم، جهانی فروپاشیده و تلخ است. آدمهایش هرکدام درد چیزی را به دوش میکشند و در ناراحتیشان غرق هستند. سنگینی جهانی که این کارکترها در آن روزگار میگذرانند، دنیای مخاطب را نیز درگیر خود میکند و تا مدتها هم گریباناش را میگیرد. شخصیتهای خاکستری النا هرکدام انگیزههای خود را دارند، چراکه بعضیهاشان تنها میخواهند زنده بمانند و زندگی کنند. النا درنهایت ایدههای جنایی خود را رو میکند و با یک پیچش داستانی قابل قبول به عمق روایتاش میافزاید. این فیلم که ساختار طبقاتی روسیه را مورد بررسی قرار میدهد در اولین اکران خود در جشنواره کن توانست جائزه ویژه هیئت داوران را ببرد.
فیلم کلوت
فیلم Klute
- کارگردان: آلن جی پاکولا
- بازیگران: دونالد ساترلند، جین فوندا
- محصول: ۱۹۷۱
خلاصه داستان: کارگاهی برای پیدا کردن مردی که بهطرز مرموزی گم شده است، به زن بدنامی میرسد.
آلن جی پاکولا یکی از مهمترین فیلمسازان آمریکائی دهه ۷۰ میلادی است. فیلمسازی که به شناخت خوبی از جامعه آمریکا رسیده بود و نسبت به رفتارهای مردم درک درستی داشت. او با استفاده از شخصیتهایی که در جامعه میدید، داستانهای عمیقی میساخت که یکیشان فیلم کلوت است. کلوت یکی از قابلاعتناترین فیلمهای کارنامه این کارگردان است، نئونوآری جذاب با ایدههای روانشناختی و تریلرگونه. این فیلم که توسط برادران وارنر تولید شد به موفقیت تجاری و انتقادی خوبی رسید. کارگردانی، فیلمنامه و بازی جین فوندا مورد تحسین و تقدیر قرار گرفت. کلوت در چهلوچهارمین دوره جوایز اسکار دو نامزدی دریافت کرد و در گلدن گلوب نیز برنده چند جایزه شد. در ابتدا جین فوندا نمیخواست که نقش زنی بدنام را بازی کند، چراکه او در آن دوران بهعنوان زنی فمنیست شناخته میشد، با اینحال پاکولا فوندا را متقاعد کرد که این نقش هیچ شبهای در شخصیت او بهوجود نمیآورد.
کلوت اولین قسمت از یک سهگانهی غیررسمی بهنام پارانویا است که دو قسمت دیگر آن یعنی همهی مردان رئیس جمهور و نمای پارالاکس (The Parallax View) چند سال بعد از آن ساخته شدند. جهان فیلم کلوت همانند جهان دیگر فیلمهای این فیلمساز دنیایی تاریک و بهمریخته دارد. قهرمانها گویی در گردابی گیر افتادهاند و راهی برای خلاصی از آن نیست. کلوت فیلمی با داستانی جذاب و مهیج است. اثری پررمزوراز همراهبا المانهای ژانری یک اثر نوآر. روایتی که با ایدههای روانشناختی و پلیسی همراه است و وقتی که معمایش شروع میشود، جهانی پرپیچوتاب و هزارتو مقابل چشم تماشاگر قرار میگیرد. کلوت از نظر بصری نیز آنقدر چشمنواز و دقیق نورپردازی و فیلمبرداری شده است که بهعنوان قالب بسیار قابل قبولی برای داستان عمل میکند و تبدیل به عنصری یاریدهنده برای القای جهان تیرهی فیلم در ذهن تماشاگر میشود.
داستان از این قرار است که مردی در نیویورک ناپدید میشود. دوست او برای پیدا کردناش همه جا را میگردد تا اینکه به زن بدنامی میرسد. ارتباطی که دراینمیان بین این دو نفر شکل میگیرد، رویدادهای جذابی را پیش میآورد. کلوت یکی از مهمترین و بهترین فیلمهای آن دهه بود، اثری که بهمعنای واقعی به روایتگری از توطئه میپردازد.
در این شماره از «مجموعه مقالات آخر هفته چه فیلمی ببینیم؟» با یکدیگر انیمه محل قرار روزهای اول آشنایی (The Place Promised in Our Early Days)، النا (Elena) و کلوت (Klute) را با یکدیگر به تماشا خواهیم نشست. با این مقاله همراه زومجی باشید.
در این شماره از مجموعه «مقالات آخر هفته چه فیلمی ببینیم؟» بهسراغ انیمهای فانتزی رفتهایم. محل قرار روزهای اول آشنایی اولین تجربه بلند کارگردانی شینکای است که داستانی دلنشین را برای تماشاگر روایت میکند. بعد از آن فیلمی از سینمای روسیه را خواهیم دید. فیلمی از یکی از بزرگترین کارگردانان معاصر روس که به فاصلهی طبقاتی در این کشور میپردازد. و درنهایت فیلمی از سینمای کلاسیک را خواهیم دید. نمایشی از پاکولا یکی از بزرگترین فیلمسازان دهه ۷۰ میلادی. کلوت که اولین قسمت از سهگانهی پارانویا است، روایتی متفاوت دارد و میتواند تماشاگر را تا انتها مشتاق پای خود نگه دارد.
انیمه محل قرار روزهای اول آشنایی
انیمه The Place Promised in Our Early Days
- کارگردان: ماکوتو شینکای
- نویسنده: ماکوتو شینکای
- سال انتشار: ۲۰۰۴
خلاصه داستان: در ژاپن دوران جنگ و در دنیایی موازی چند دبیرستانی هواپیمایی میسازند تا خود را به برج اسرارآمیزی برسانند.
داستان این انیمه در جهانی جایگزین اتفاق میافتد. جائی که ژاپن میان ایالات متحده و روسیه تقسیم شده است. طرف روسیه برج غولپیکری در هوکایدو ساخته است، بهطوری که بلندی آن حتی از توکیو نیز مشخص است. دو پسر نوجوان مجذوب این برج اسرارآمیز شدهاند و میخواهند بههمراه دختری برای بازدید از آن یک هواپیما بسازند. اما این همهی داستان نیست و قصه وارد پیچیدگیهای زیادی میشود. یکی از این سه نفر بهطرز عجیبی ناپدید میشود و رویاهایشان از هم میپاشد. این انیمه علمیتخیلی همراهبا درام عاشقانهی خود داستان جذابی برای روایت دارد. بیش از هر چیز بخش درام آن به چشم میآید و شخصیتها کاملا پیچیده و قابل باور هستند. عناصر فانتزی و علمیتخیلی در خدمت قصه هستند تا زیرمتنها و فرامتنها بهدرستی خودشان را در چشم مخاطب نشان دهند.
درد، رنج، فقدان، سوگ، جنگ، توطئه و سیاست چیزهایی هستند که در این اثر بهنمایش درمیآیند. اما دراینمیان شینکای بهطرز جذابی از ایدهی جهانهای موازی و رویا و حافظه استفاده میکند و داستانی مرموزانه را بهتصویر میکشد. محل قرار روزهای اول آشنایی اثری ناب و زیباست. سبک بصری فوقالعادهای دارد و کارگردانیاش بسیار خیرهکننده است. موسیقی متن فیلم نیز همچون قالبی به کمک محتوا و داستان میآید و آن را هدایت میکند.
فیلم النا
فیلم Elena
- کارگردان: آندره زویاگنیتسف
- بازیگران: نادژدا مارکینا
- سال انتشار: ۲۰۱۱
خلاصه داستان: النا برای رسیدن به یک زندگی مرفه تصمیمی سخت میگیرد، چراکه باید از فرزندش مراقبت کند و زندگیاش را نجات دهد.
سینمای روسیه همانند ادبیات غنی آن پر از شگفتی است. کشوری که همواره تحت تاثیر سانسور بوده و هنرمندانش بالطبع شرایط سختی را تجربه کردهاند. حال در میان این فشارها هنرمندان بزرگی همچون تارکوفسکی بودهاند که با استفاده از نماد و استعاره از زیر تیغ سانسور رد شدهاند. ترکیب هنر و سانسور در این کشور باعث خلق آثار بزرگی شده است، فیلمهایی معناگرا و دارای ارزش هنری بسیار بزرگ. فیلمسازانی که در زندگی شرایط سیاسی و اجتماعی خاصی را تجربهاند، آثارشان یکسروگردن از دیگر کارگردانانی که شرایط چالشزایی را پیش روی خود نداشتهاند، بالاتر است. مثلا اگر فیلمهای آلمانی، چینی، روسی، ژاپنی را با فیلمهای سینمای کشوری مثل آمریکا مقایسه کنیم خواهیم دید که آنها از زیرمتنها و فرامتنهایی برخوردار هستند که جز با زیست، تجربه و ناخودآگاه فیلمساز حاصل نمیشوند.
آندره زویاگنیتسف، یگی از بزرگترین کارگردانان معاصر سینمای روسیه است. فیلمسازی که فیلمهای کارنامهاش در سطح بینالمللی شناختهشده هستند. او که با فیلم بازگشت توانست خود را بهعنوان یک کارگردان بزرگ مطرح کند، همانند بیشتر هنرمندان روس از زبان استعاره استفاده میکند و از زیرمتنهای بسیاری برای روایتهای خود بهره میگیرد. فیلم النا، همانند دیگر آثار این کارگردان، داستانی قوی و سرراست دارد. این فیلم داستان زنی است که از ازدواج اول خود یک پسر دارد، فرزندی که نمیتواند از پس مخارج زندگیاش برآید و در حومهی شهر زندگی میکند. حال دراینمیان النا با ولادیمیر یک تاجر مسن و ثروتمند آشنا میشود و با او یک ارتباط عاطفی برقرار میکند.
النا قصد دارد برای پسرش از ولادیمیر پول بگیرد اما همسر ثروتمند او حاضر نیست که این کار را انجام دهد. جهان این فیلم، جهانی فروپاشیده و تلخ است. آدمهایش هرکدام درد چیزی را به دوش میکشند و در ناراحتیشان غرق هستند. سنگینی جهانی که این کارکترها در آن روزگار میگذرانند، دنیای مخاطب را نیز درگیر خود میکند و تا مدتها هم گریباناش را میگیرد. شخصیتهای خاکستری النا هرکدام انگیزههای خود را دارند، چراکه بعضیهاشان تنها میخواهند زنده بمانند و زندگی کنند. النا درنهایت ایدههای جنایی خود را رو میکند و با یک پیچش داستانی قابل قبول به عمق روایتاش میافزاید. این فیلم که ساختار طبقاتی روسیه را مورد بررسی قرار میدهد در اولین اکران خود در جشنواره کن توانست جائزه ویژه هیئت داوران را ببرد.
فیلم کلوت
فیلم Klute
- کارگردان: آلن جی پاکولا
- بازیگران: دونالد ساترلند، جین فوندا
- محصول: ۱۹۷۱
خلاصه داستان: کارگاهی برای پیدا کردن مردی که بهطرز مرموزی گم شده است، به زن بدنامی میرسد.
آلن جی پاکولا یکی از مهمترین فیلمسازان آمریکائی دهه ۷۰ میلادی است. فیلمسازی که به شناخت خوبی از جامعه آمریکا رسیده بود و نسبت به رفتارهای مردم درک درستی داشت. او با استفاده از شخصیتهایی که در جامعه میدید، داستانهای عمیقی میساخت که یکیشان فیلم کلوت است. کلوت یکی از قابلاعتناترین فیلمهای کارنامه این کارگردان است، نئونوآری جذاب با ایدههای روانشناختی و تریلرگونه. این فیلم که توسط برادران وارنر تولید شد به موفقیت تجاری و انتقادی خوبی رسید. کارگردانی، فیلمنامه و بازی جین فوندا مورد تحسین و تقدیر قرار گرفت. کلوت در چهلوچهارمین دوره جوایز اسکار دو نامزدی دریافت کرد و در گلدن گلوب نیز برنده چند جایزه شد. در ابتدا جین فوندا نمیخواست که نقش زنی بدنام را بازی کند، چراکه او در آن دوران بهعنوان زنی فمنیست شناخته میشد، با اینحال پاکولا فوندا را متقاعد کرد که این نقش هیچ شبهای در شخصیت او بهوجود نمیآورد.
کلوت اولین قسمت از یک سهگانهی غیررسمی بهنام پارانویا است که دو قسمت دیگر آن یعنی همهی مردان رئیس جمهور و نمای پارالاکس (The Parallax View) چند سال بعد از آن ساخته شدند. جهان فیلم کلوت همانند جهان دیگر فیلمهای این فیلمساز دنیایی تاریک و بهمریخته دارد. قهرمانها گویی در گردابی گیر افتادهاند و راهی برای خلاصی از آن نیست. کلوت فیلمی با داستانی جذاب و مهیج است. اثری پررمزوراز همراهبا المانهای ژانری یک اثر نوآر. روایتی که با ایدههای روانشناختی و پلیسی همراه است و وقتی که معمایش شروع میشود، جهانی پرپیچوتاب و هزارتو مقابل چشم تماشاگر قرار میگیرد. کلوت از نظر بصری نیز آنقدر چشمنواز و دقیق نورپردازی و فیلمبرداری شده است که بهعنوان قالب بسیار قابل قبولی برای داستان عمل میکند و تبدیل به عنصری یاریدهنده برای القای جهان تیرهی فیلم در ذهن تماشاگر میشود.
داستان از این قرار است که مردی در نیویورک ناپدید میشود. دوست او برای پیدا کردناش همه جا را میگردد تا اینکه به زن بدنامی میرسد. ارتباطی که دراینمیان بین این دو نفر شکل میگیرد، رویدادهای جذابی را پیش میآورد. کلوت یکی از مهمترین و بهترین فیلمهای آن دهه بود، اثری که بهمعنای واقعی به روایتگری از توطئه میپردازد.
نظرات کاربران